امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

امیرعلی جون

دومین مسافرت

1393/4/9 20:15
نویسنده : زهرا
250 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم برای دومین بار به مسافرت رفت البته باز هم به خونه خاله ش!خاله رها نمیتونه بیاد پیش ما. منم که دیدم بقیه بخاطر عروسی دارن میرن گفتم بهترین فرصته که جوجو رو ببرم پیش خاله ش. البته بدون بابایی. چون مطمئن بودم که بابایی به این زودی ها نمیتونه مارو ببره پیش خاله.البته این مسافرت برای من هیچ لذتی نداشت همه اش اعصاب خوردی بود.از تردید بین رفتن و نرفتن گرفته تا رسیدن و موندنش!تنها خوبیش این بود که خواهرمو دیدم و اونم خواهرزاده شو. بماند که چقدر برای همه چی حرص خوردم چون به مراسمی رفتم که خودم هم قلبا نمیخواستم برم.....و از بعضی آدمهای اون جمع چقدر متنفر بودم....برام سخت بود که تظاهر به بی تفاوتی کنم و بگم منم مثل بقیه ام. اما نبودم و نیستم...ونمیدونم اونها متوجه نفرت پنهان من شدن یانه....دلم میخواست ازون آدمها فاصله بگیرم..تمام حرکات و رفتارشون برام تهوع آور بود...امیدوارم خواهرم بتونه راحت تر از من اونها رو تحمل کنه.....هوا به حدی گرم بود که میترسیدم امیرعلی گرما زده بشه. همش خدا خدا میکردم که بتونم بچه رو صحیح و سالم برگردونم.چه از دست گرما و چه از رانندگی برادرم!به خیر گذشت ...ما که همیشه میگیم خدا داره به برادرم رحم میکنه هرکی جای اون بود زبونم لال.....هر چند که تا حالا دوتا تصادف وحشتناک داشته.....اینروزها عصر که میشه همراه جوجو میریم تو کوچه پیاده روی...مدت کوتاهیه که جوجو با اقوام پدریش رابطه صمیمانه تری برقرار کرده و کمتر غریبگی میکنه....البته چون اینروزها بیشتر بهشون سر میزنیم بچه هم بیشتر میبینتشون.هرچند که به لطف ماه رمضون این رفت و آمدها کم میشه. الان جوجو همراه بابایی رفته نون بخره بعدشم میرن خونه مادر بزرگش.من چون بخاطر روزه یه کم بی حال و حوصله بودم نرفتم.واسه همین سر فرصت کلی وقت دارم واسه نوشتن!همه میگن نباید روزه بگیرم چون بچه شیر میخوره گناه داره ولی همون بدهکاری روزه پارسال واسه هفت پشتم کفایت میکنه!!!خیلی سخته زمانی روزه بگیرم که بقیه نمیگیرن! الانم دلم لک زده واسه سفره افطار خونه پدرم.سفره ای که همه اعضاش روزه دارن.انشالله همیشه سلامت باشن و بتونن روزه بگیرن.و دلم لک زده برای ربنای شجریان سر سفره افطار.آخه یکی بگه تو با آقایون لج کردی ملت چه گناهی دارن؟ میلیونها ایرانی با این دعا اخت شدن باهاش حس و حال ملکوتی گرفتن....هنوزم بعد از چند سال نزدیک افطار که میشه کانالها رو میگردم ببینم با کدوم دعا حس خوبی پیدا میکنم ولی هیچی ربنا نمیشه....کاش یکی بیاد رو دست شجریان بلند شه مردیم ازین بی حس و حالی دعاهای سرد و خشک!بگذریم اینا چه ربطی به جوجو داشت؟بعد از مدتها گرمای خفه کننده امروز بارون کمی بارید و هوا کلی خنک تر شد نسیم سرد و ...همه ش دلم میخواد برم بیرون ولی حال ندارم نه بخاطر گرسنگی یا تشنگی....کلا اینروزها انگار غمگینم. هم من هم بابایی...بی دلیل هم نیست...مشکلات اقتصادی واقعا داره بهمون فشار میاره...خدا کنه هر چه زودتر اوضاعمون بهتر بشه و بتونیم یه نفس راحت بکشیم....خدایا خودت کمکمون کن....همش دلم میخواد خیلی چیزها واسه جوجو بخرم.از لباس تا ...ولی همش میگم یکی دو ماه دیگه اوضاع بهتر میشه بعد با خیال راحت میرم خرید.....نمیدونم فقط خدا کنه اوضاع ازینی که هست بدتر نشه....اینروزها تمام قشنگی و نشاط و زیبایی زندگیمون امیر علیه....خیلی دوستش دارم ...خیلی دوستش داریم...هرقدر هم که ناراحت و نگران باشیم یه لبخندش یه شیطنت کوچولوش می ارزه به تمام نداشته هامون...به امیداینکه بتونیم روزهای بهتر و قشنگتری رو برای پسرک عزیزمون فراهم کنیم.من بهترینها رو برای امیرعلی میخوام. میخوام همیشه شاد باشه لبخند بزنه و هیچوقت غم و غصه نداشته باشه...اینروزها بر حسب تصادف توی تلوزیون یا نت تصاویری از جنگ و کشتار آدمها دیدم.....از مرگ....وای خدایا .....  شکرت که سالمیم...که کنار هم هستیم..... که جایی زندگی میکنیم که امنه....همیشه این سرزمین و ادمهاش رو در صلح و آرامش نگهدار...همه آدمهای زمین رو....خدایا هیچ انسانی رو....نمیشه گفت....منطقی نیست....اما حداقل منو با مرگ عزیزانم امتحان نکن....از نوشتن این سطر هم بیزارم....انگار وقتی مینویسیش یا بهش فکر میکنی جایی پیدا میکنه برای واقعی شدن .....نمیدونم همه مادرها همیشه نگران آینده و سلامتی بچه شون هستن؟ یعنی تا این حد؟خدایا مواظب تمام اعضای خانواده من و همسرم باش. مواظب همه آدمها باش....آمین.....به امید روزهای بهتر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)