مهر93
سلام به پسر خوشگلم .خوبی مامانی...جونم برات بگه اینروزها واقعا تبدیل به عضو سوم خانواده شدی.تلوزیون نگاه میکنی..بازی میکنی...رو سفره کنار ما میشینی...واسه خودت یه سری غذا و میوه مورد علاقه داری...با آدمها ارتباط برقرار میکنی...پارک، اسباب بازی، لباس نو،گردش رفتن،ناراحتی ،عصبانیت و خیلی چیزهای دیگه رو درک میکنی خوشگل مامان....اینروزها خاله ستاره خیلی فکرش مشغوله...منم همینطور....آخه خاله داره برای یک عمر زندگی تصمیم میگیره با کی زندگی کنه و متاسفانه کار راحتی نیست...یاد اون روزهای خودم افتادم وای چقدر استرس چقدر فشار و چقدر درگیری ذهنی داشتم.انشالله که همه چیز به خیر و خوشی بگذره.