بیخیال عنوان و اینجور تعارفات...
سلام پسری .خوبی عسلم؟اوضاع و احوالت چطوره؟باورم نمیشه که وارد هفته سی و پنجم شدم. خداروشکر...هر چی زمان بیشتر به جلو میره خیالم از بابت تو راحت تر میشه و امیدم بیشتر...نمیدونم چرا همش از زایمان زودرس میترسیدم.از بس توی فامیل و در و همسایه و آشنا هزار و صد جور اتفاقات عجیب و غریب برای نی نی هاشون پیش اومده بود منم همش استرس داشتم نکنه واسه بچه منم ازون اتفاقا بیفته.حالا که این مراحلو پشت سر گذاشتم یکی یکی میان و درباره به دنیا اومدن بچه ؛ اسم دکتر و بیمارستان و روش زایمان و...نظر میدن. یکی یکی از یکی بدتر و منفی تر.جالبه خیلیهاشون درباره هیکلم نظر میدن و میگن شکمت خیلی بزرگه خوب شکم زن حامله ...
نویسنده :
زهرا
19:40